آیا در حوزه های دینی کشور ما ، طلاب واقعا دین را فرا می کیرند یا ... ؟
چه در آن جا می گذرد؟ آیا طلاب حق هر گونه پرسشی را دارند ؟ آیا اصلا جرأت این چنین کاری را دارند ؟
این مقاله به این موضوع خواهد پرداخت. بسم الله .... شروع کردیم ، بحث را ! ای حسام الدین پسر بیا !
در حوزه های علوم دینی ما یک بی تفاوتی احساس می شود. بی تفاوتی به حقیقت و آن چه که در این کشور می گذرد. این مرکز دینی ، پس از پیروزی انقلاب تمامی امور را در دست گرفت . به قولی ، همه کاره ی کشور تازه فارغ شده از جنبشی سخت ، شد. اشتباهات فراوانی را انجام دادند که بزرگانی ، آن اشتباهات را نادیده گرفتند. این روحانیون بودند که پس از انقلاب حقیقت را فدای آن مصلحت اندیشی ناقص نیمه دینیشان نمودند و به اسم اسلام هر چه را که خواستند ، کردند . فلان کار را انجام دادند و سپس به اسم دین تمام کردند و بساطشان را در دل مردم زود باور ایران پهن کردند. مردم هم که تا نوحه ای باشد و یا حرفی را بزرگی ملبس به لباس روحانیت می گفت ؛ سر به زیر می آوردند، که اولی خوب است ولی دومی نابه جا. در حوزه های ما تقدس گرایی وجود دارد، آن هم از نوع افراطی اش . این تقدس گرایی ، سبب شده است که روحانیت تا جایی بتواند پیش برود و دگر از آن جا جلوتر نرود.
وقتی که یک روحانی ، عمل نادرست ، آن هم در مقامات بالا ، انجام دهد ، مردم نسبت به روحانیت و ساده تر ها نسبت به دین بدبین می شوند. چرا که روحانیت نماد دین در این روزگاران است.
وقتی که یک طلبه با حدیثی روبه رو می شود، بدون تفکر آن را می پذیرد . حتی فکر هم نمی کند . به عنوان مثال این حدیث از امام علی (ع ) : از آن چه که نشده است سؤال مکن ، زیرا در آن حقایقی که به وجود آمده است برای تو عامل اشتغال وجود دارد. ( نهج البلاغه )
درباره ی حدیث بالا یک طلبه چه می کند؟ ابتدا آن را می خواند ، سپس یک بار دیگر نیز آن را می خواند . اگر اهل تفکر باشد ، اندکی می اندیشد ولی از بیان آن ابا دارد. سپس آن را می پذیرد. اندکی تردید به خود راه نمی دهد ، بدون دلیل حدیث فوق را می پذیرد. شاید حتی ، معنی ظاهری آن را هم به درستی درک نکرده باشد. ولی باید لااقل ظاهری هم که شده ، آن را بپذیرد. و این نشان از محدودیت در حوزه ها دارد .
روحانیت ما غرق در تقدس گرایی گشته است که متأسفانه این مشکل به مردم ما هم نفوذ کرده است و آنان هم به این مشکل متبرک شده اند.
روحانیت باید از این رکودی که دارد به در آید . باید فعال تر باشد. 1400 سال از ظهور اسلام می گذرد . زمانه تغییرات فراوانی کرده است . نباید دین را محدود به 300 سال وجود مبارک ائمه ی اطهار کرد. نباید ثبات دینی داشت. نباید نگاه کرد که در زمان پیامبر چه می کرده اند و ما نیز این چنین کنیم . الآنه اعمالی انجام می شود که در زمان پیامبر و امامان نبوده است . پس چه باید کرد ؟ آیا فقها می توانند ، راه کشا باشند؟ مسلم است که به تنهایی فقیه نمی تواند راه گشا باشد. باید به دنبال ابزاری دیگر بود تا پاسخگوی مسائل جدید مسلمین ، آن هم در این عصر باشد. ما که جزء کسانی نیستیم که پیامبر را ببیند و هر چه که او بفرماید ما به راحتی قبول کنیم. مردم آن زمان هم چیزی را از پیامبر با دلیل نخواسته بودند ، جدا از آن ، ما که مردم وحشی عربستان نیستیم . پس در مسائلی که عقل و خرد جمعی می تواند ، باید آن را به کار گرفت و در مسائلی که خرد جمعی راه گشا نباشد یا این که آن موضوع خاص بسیار حساس باشد و تجربه اش خطر آفرین ، باید به دین رجوع کرد . این باید در دستور کار روحانیت قرار گیرد . آن ها باید مقداری عقل گرایی را سرلوحه ی خود قرار دهند که زمانه عوض شده است . جوان امروزی به دنبال دلیل است و درک مسائل دینی ، تا قبول کردن دین ، بدون تفکر. امروزه می فهمند تا ایمان بیاورند ، نه که ، ایمان بیاورند تا بفهمند . به امید دیدار این تحول در مراکز علوم دینی کشور ما ایران .
پایان ................ ! به امید آن که کسی دل گیر نشده باشد !! به امید آن که هر چیز در جای خود باشد .... آمین!
ابتدا بیاییم و مقداری درباره ی اخلاق و فرهنگ صحبت کنیم. ما همه در محیطی زندگی می کنیم و از آن چیز ها یاد می گیریم. آن چنان اثر محیط ،عمیق و کاراست که هر آن چه در محیط یا جامعه ای که در آن زیست می کنیم را هنجار بدانند اکثر به قریب اتّفاق افرادی که در آن جامعه زیست می کنند ؛ نیز آن را هنجار می دانند. این امری طبیعی است ودر همه ی جوامع رخ می دهد. هر فرد چیزهایی را اخلاقی می داند که محیط فرهنگی او چنین می شناسد.پس این امری محال است که بتوانیم تعریفی واحد از اخلاق و فرهنگ ارائه دهیم .زیرا که افراد تحت تأ ثیر جوامع گوناگون با آداب ورسوم مختلف قرار دارند . پس چه باید کرد. اخلاق چیست؟ در باره ی این موضوع در مقاله های بعد بیش تر سخن خواهیم گفت. حال بیاییم و به مقوله ی ازدواج با محارم بپردازیم. در دین اسلام این کار شدیداً منع گشته است . در فرهنگ های دیگر با این موضوع چگونه برخورد می کنند؟ ممنوعیّت ها همه ناشی از مذهب یا فرهنگ خاصّی نیستند. منع ازدواج با محارم تقریباً نزد تمام ملّت ها و در تمام تمدّن ها دیده می شود. و این واقعیّت موجب شگفتی قوم شناسان بوده که در این باره نظریه هایی بسیار پیچیده داده اند.
پزشکان مشاهده کرده اند که تنها پنجاه درصد از کودکان متولّد از ازدواج محارم ،عادی اند، بقیّه هر یک نوعی عیب جسمی یا عقب ماندگی ذهنی دارند. قوانین ژنتیکی به سادگی مبین این وضعیت است. ( بحث در باب ِ این قوانین در این جا نمی گنجد.) این محکم ترین مدرک در باب این است که چرا ازدواج با محارم منع شده است. بقیه ی نظریه ها زیاد منطقی نیستند . شاید دلیل دیگر این باشد که ازدواج با غیر، باعث تداوم روابط دوستانه و گسترش روابط انسانی می گردد. این دلیلی بر حقانیّت دین اسلام است که در 14 قرن پیش به این موضوع نگاه ونگرشی مفید و مثبت داشته است. (اگر خدا بخواهد در مقاله های بعدی درباره ی اخلاق وفرهنگ بیش تر سخن خواهیم گفت . اگر موضوعی دراین زمینه ها دارید ، با ما در میان بگذارید .)
نقل به مضمون از کتاب علم ، شبه علم وعلم دروغین.( بعضی از مطالب از این کتاب برگزیده شده بودند )
گفتند که بیاییم و جامعه را نجات بدهیم... . همه گفتند : خوبه ! شروع کنید. شروع کردند و رفتند جلو . امّا یک مشکل وجود داشت . همه از بیانِِ ِ آن واهمه داشتند. چرا ؟ به یک علّت امنیّتی ! البته به گفته ی خودشان. آن مشکل صدا وسیمای محترم بود . از یک طرف می آمدند و جوانان را تحت فشار قرار می دادند و از طرف دیگر می آمدند و فیلم هایی عجیب و مخالف با عرفِ تعریف شده ی خودشان می ساختند! ما که نفهمیدیم تا کی این تضاد می خواهد ادامه یابد. ( تنها خدا عالم است و بس! ) جوانِ ِ از همه جا بی خبر می آمد و برنامه های ( به قول خودشان مطابق با اسلام و جمهوری اسلامی) را نظاره می کرد. می رفت که ادای فیلم ها را در آورد ، به سرش می زدند و به او گفتند: « هنجار شکن ِ بی دین و از همه جا بی خبر!! » شاید هم به او می گفتند:« ای مفسد!» . جوان هم که نمی دانست ، تضاد از سرو روی جامعه ی اسلامی ما بالا می رود و یک مرض مسری و در حال پیشرفت می باشد ، گیج می شد. با خودش می گفت یعنی چه ؟ بعضی به همین جمله بسنده کردند ولی بعضی رفتند و خواستند که اعتراض کنند. این جا هم یک اشکال کوچولو وجود داشت. به کجا اعتراض کنند ؟ به کدام سازمان ! تازه اگر سازمانی هم ، وجود داشت هیچ کس نمی رفت ، اعتراض کند. جوان که از جونش سیر نشده است. اگر برود و اعتراض کند از کجا معلوم و چه تضمینی وجود دارد که او را نگیرند!... . پس اوّلین هنجارشکن، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران( کشور خودمان!) است. (مثلاًانواع مدل های مو و لباس هایی که در سریال های شبکه های مختلف سیما از جمله: یانگوم، پرستاران و سریال های ساخت کشورهای عربی و ... نمایش داده می شوند. )پس اگر واقعاً جنم دارند، اوّل بیایند و دکه ی صدا و سیما را جمع کنند وبعد اگر حرفی دارند جوانان چاکرشان هستند. ای کاش این تضاد از خدا بی خبر دست از کشور از خدا با خبر ما بردارد. بس است دیگر! دعای آخر را می خواهم بکنم . همه دستا بالا! پروردگارا ! ربّنا ! ما را از شرّ این تضاد در این حکومت اسلامی نجات بده و رهایی ابدی ببخش ! حالا باهم:
(با صدای بلند و با خلوص نیّت!) آمین....
«آن چه که در بالا این جانب، به کمک قلمم در باره ی طرح ... نوشتم نکات منفی ِ این طرح بود . نکات مثبت این طرح در
شماره ی دوم این مقاله به نگارش در خواهد آمد...